English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes U دستخوش بازنشستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
handshakes U دست
handshakes U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshakes U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
golden mean U میانه روی
golden mean U برکناری از افراط و تفریط
the golden U کلید زریاسیم
the golden U رشوه
the golden U پاره
golden a U عصرطلایی
golden U طلایی
golden U طلائی
golden U درخشنده
golden U اعلا
golden U زرین
golden ages U عصر طلایی
golden ages U عصر ترقی و تعالی
golden ages U دوران رونق و رفاه
golden ages U وابسته به مردمان عصر طلایی
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden handshake U دستخوش بازنشستگی
golden ratio U نسبت طلایی [ریاضی]
Golden rectangle U پایه های چهارگوش
Golden House U [سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
golden color U رنگ طلائی
golden ratio U عدد فی [ریاضی]
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
Silence is golden . <proverb> U سکوت علامت رضا است.
golden opportunity <idiom> U موقعیت طلایی وعالی
golden syrup U شربتشیرین زردرنگوچسبناک
golden jubilee U جشنسالگردپنجاهم
golden age U وابسته به مردمان عصر طلایی
golden age U عصر طلایی
golden rules U قاعده زرین
golden leaf U زرورق
golden key U کلیدزرین
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
golden eagle U سکه ده دلاری زر
golden eagle U یکجوردال یاعقاب بسیارنیرومند
golden wedding U جشن پنجاهمین سال عروسی
golden weddings U جشن پنجاهمین سال عروسی
golden rule U قاعده زرین
golden rain آتش باران
golden age U عصر ترقی و تعالی
golden age U دوران رونق و رفاه
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
the golden round U تاج زرین
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
golden shoe U کفش طلایی
golden section U برش زرین
golden rim U تاج
golden retriever U سگ شکاری طلایی رنگ دورگه
hair of golden wire گیسوان طلایی
kill the goose that layed the golden egg <idiom> U از بین بردن چیز با ارزش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com